بشار اسد، رئیسجمهور کنونی سوریه، در روز ۱۱ سپتامبر ۱۹۶۵ در شهر دمشق، پایتخت سوریه، چشم به جهان گشود. او فرزند حافظ اسد، رئیسجمهور پیشین و رهبر قدرتمند حزب بعث سوریه، و انسیه مخلوف، همسر حافظ اسد و از خانوادهای سرشناس در سوریه، است. بشار در خانوادهای سیاسی و پرنفوذ به دنیا آمد و به عنوان چهارمین فرزند این خانواده، دوران کودکی و نوجوانی خود را در محیطی تحت نفوذ قدرت و سیاست سپری کرد.
پدر او، حافظ اسد، به مدت چندین دهه یکی از شخصیتهای محوری در عرصه سیاسی خاورمیانه به شمار میرفت و نفوذ گستردهای در سوریه داشت. بشار که در چنین خانوادهای رشد یافته بود، در مقایسه با برادر بزرگترش، باسل اسد، توجه کمتری به سیاست داشت و بیشتر به مسیر علمی و حرفهای علاقهمند بود. با این حال، تحولات بعدی در زندگی او، مسیری متفاوت از آنچه در ابتدا تصور میشد را رقم زد.
تحصیلات و زندگی شخصی
بشار اسد در سال ۱۹۸۸ از دانشکده پزشکی فارغالتحصیل شد و فعالیت حرفهای خود را بهعنوان پزشک ارتش در بیمارستان نظامی تشریـن در حومه دمشق آغاز کرد. پس از چهار سال، او برای ادامه تحصیلات و گذراندن دوره تخصصی چشمپزشکی به لندن رفت و در بیمارستان وسترن آی مشغول به آموزش شد. در این دوره، بشار بهعنوان فردی متمایل به فناوری و علاقهمند به کامپیوتر شناخته میشد و توجه چندانی به سیاست نداشت. در آن زمان، پدرش، حافظ اسد، بهطور جدی برادر بزرگتر او، باسل اسد را بهعنوان جانشین آینده خود برای ریاستجمهوری سوریه آماده میکرد.
پس از درگذشت ناگهانی برادر بزرگترش، باسل اسد، در حادثهای رانندگی در سال ۱۹۹۴، مسیر زندگی بشار اسد بهطور کامل دگرگون شد. او که در آن زمان در حال تحصیل تخصصی چشمپزشکی در لندن بود، به دستور پدرش به سوریه بازگشت تا برای رهبری آینده کشور آماده شود. این حادثه، که باعث از دست رفتن وارث اصلی قدرت شده بود، بشار را در مسیری قرار داد که پیش از آن هرگز برایش متصور نبود.
پس از بازگشت به سوریه، بشار تحت آموزشهای نظامی فشرده قرار گرفت و بهسرعت در صفوف ارتش سوریه ارتقا یافت. او در کنار رشد نظامی خود، به تدریج در ساختارهای سیاسی کشور، بهویژه در حزب بعث سوریه، نفوذ پیدا کرد و توانست جایگاه خود را در نظام حاکم مستحکم کند. در این دوران، پدرش، حافظ اسد، با دقت و برنامهریزی سعی کرد او را برای جانشینی آماده کند و بهعنوان رهبر آینده سوریه به مردم و نخبگان کشور معرفی نماید.
به قدرت رسیدن بشار اسد
پس از مرگ حافظ اسد در ۱۰ ژوئن ۲۰۰۰، بشار اسد به عنوان جانشین پدرش معرفی شد. قانون اساسی سوریه برای تأیید ریاست جمهوری بشار تغییر داده شد و او در ۱۷ ژوئیه ۲۰۰۰ رسماً به عنوان رئیسجمهور سوریه سوگند یاد کرد. مسئولیت این فرآیند بر عهده بحجت سلیمان، یکی از فرماندهان ارشد یگانهای دفاعی سوریه، قرار داشت. او مأمور شد تا زمینه انتقال قدرتی آرام و بدون چالش را فراهم کند. این برنامهریزی در سه سطح اصلی دنبال شد:
- جلب حمایت برای بشار در میان نیروهای نظامی و امنیتی کشور.
- تقویت و تثبیت چهره عمومی بشار بهعنوان رهبر آینده در جامعه سوریه.
- آشنا کردن بشار با سازوکارها و فرآیندهای اداره کشور بهمنظور آمادهسازی او برای رهبری.
حکومت و چالشهای بشار اسد
اوایل دوران ریاستجمهوری بشار اسد با اجرای برنامههای اصلاحات اقتصادی و تلاشهای محدود برای ایجاد تغییرات سیاسی همراه بود. این دوره که با امید به اصلاحات داخلی و مدرنسازی کشور آغاز شد، بهسرعت تحت تأثیر فضای سرکوبگرانه سیاسی قرار گرفت. با پایان یافتن دوره موسوم به “بهار دمشق” (۲۰۰۱–۲۰۰۲) که فرصت کوتاهی برای ابراز مطالبات مدنی و سیاسی فراهم کرده بود، دولت اسد دوباره به سیاستهای سرکوب مخالفان و کنترل شدید جامعه بازگشت. حکومت او بهعنوان نظامی شخصمحور و پلیسی توصیف میشود که با نقض گسترده حقوق بشر و سرکوب هرگونه صدای مخالف شناخته شده است.
در سال ۲۰۱۱، با آغاز اعتراضات بهار عربی در کشورهای منطقه، موج نارضایتی به سوریه نیز کشیده شد. در واکنش به سرکوب شدید معترضان توسط حکومت اسد، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و بسیاری از کشورهای عربی از او خواستند تا از قدرت کنارهگیری کند. این اعتراضات که در ابتدا ماهیتی مسالمتآمیز داشتند، خیلی زود به یک جنگ داخلی تمامعیار تبدیل شدند. این جنگ خونین تاکنون جان بیش از ۵۸۰ هزار نفر را گرفته است. بر اساس گزارشهای شبکه حقوق بشر سوریه، بیش از ۹۰ درصد از تلفات غیرنظامیان ناشی از حملات و اقدامات نیروهای وفادار به بشار اسد بوده است.
دولت بشار اسد در طول جنگ داخلی به جنایات جنگی متعددی متهم شد و با استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه مخالفان خود، خشم جهانی را برانگیخت. از جمله مهمترین این حملات، میتوان به حمله شیمیایی غوطه در ۲۱ آگوست ۲۰۱۳ اشاره کرد که در آن از گاز سارین برای هدف قرار دادن مناطق تحت کنترل مخالفان استفاده شد. این اقدامات باعث محکومیت بینالمللی دولت اسد و افزایش فشارها بر رژیم او شد، هرچند که این سرکوبها همچنان ادامه یافت و وضعیت سوریه را بیش از پیش بحرانی کرد.
جنگ داخلی سوریه
بزرگترین چالش دوران بشار اسد، جنگ داخلی سوریه است که از سال ۲۰۱۱ و در پی اعتراضات بهار عربی آغاز شد. اعتراضات ابتدا به صورت مسالمتآمیز آغاز شد، اما به تدریج به خشونت کشیده شد و به یک درگیری پیچیده بین گروههای مختلف، دولت سوریه، و بازیگران خارجی تبدیل شد.
بشار اسد با حمایت کشورهایی مانند ایران و روسیه توانست بخشهای بزرگی از کشور را تحت کنترل خود نگه دارد و دولت او همچنان بر دمشق و بخشهای اصلی سوریه تسلط دارد.

پایان قدرت
در نوامبر ۲۰۲۴، یک ائتلاف گسترده از شورشیان سوری که با هدف براندازی رژیم بشاراسد تشکیل شده بودند، حملات نظامی بزرگی را علیه دولت سوریه آغاز کردند. این حملات، که به سرعت شدت گرفت، هدفشان تضعیف موقعیت اسد و سرنگونی حکومت وی بود. در صبح روز ۸ دسامبر همان سال، نیروهای شورشی موفق شدند به دمشق وارد شوند و این پایتخت را تحت محاصره قرار دهند.
در پی این تحولات، بشار اسد که در برابر پیشروی شورشیان تاب مقاومت نداشت، به مسکو گریخت. دولت روسیه به او پناهندگی سیاسی اعطا کرد تا از خطرات احتمالی در امان بماند. همان روز، دمشق بهطور کامل به دست نیروهای شورشی افتاد و حکومت بشار اسد پس از ۲۴ سال سلطنت در سوریه رسماً به پایان رسید.
بشار اسد در نخستین اظهارات خود پس از فرار از سوریه، اعلام کرد که خروجش از کشور برنامهریزیشده نبوده و در هیچ مقطعی به کنارهگیری یا پناهندگی فکر نکرده بود. او همچنین رهبران جدید سوریه را “تروریست” خواند.
در پی سقوط رژیم اسد، احمد الشرع، ملقب به ابومحمد الجولانی، فرمانده «هیئت تحریر الشام»، گروه مسلط بر شورشیان مخالف، اداره امور را در دست گرفته و دولت انتقالی به نخستوزیری محمد البشیر تشکیل شد.

زندگی خانوادگی
بشار اسد در سال ۲۰۰۰ با اسماء اسد ازدواج کرد؛ او در بریتانیا تحصیل کرده و اصالتی سوری و سنیمذهب دارد. اسماء نقش پررنگی در فعالیتهای اجتماعی و امور خیریه بر عهده گرفته است. حاصل ازدواج این زوج سه فرزند است.
میراث و نظرات
بشار اسد به عنوان شخصیتی جنجالی در صحنه سیاست جهانی شناخته میشود. حامیانش او را رهبری میدانند که توانسته کشور را از فروپاشی حفظ کند، در حالی که منتقدانش او را به سرکوب مخالفان و نقض حقوق بشر متهم میکنند.
سوریه در دوران بشار اسد به یکی از پیچیدهترین کانونهای بحران در خاورمیانه تبدیل شده و تلاشهای بینالمللی برای یافتن راهحلی برای بحران این کشور همچنان ادامه دارد.